عمر
 
بالا را نگاه کن آسمان همین جاست..!
چهار شنبه 6 مرداد 1395برچسب:شعر,شعرنو,کوروش,دنیوی,دل نوشته,, :: 11:17 ::  نويسنده : Kourosh Donyavi       

آنگه که زمهریر از آبان می گذشت

این تن به میش و گرگ فلق خیز زاده شد

تا بر زمین سرد نهادند پشت اوی

آن دیو ددمنش به میانش نهاده شد

*****

با اسب کودکی به زمینی که شب شکن

صدها هزار خوشه ی زر می فروزدش

می تاخت. هرگزش به تخیل خطور کرد

کان دیو از کمین چو به یک تیر دوزدش

*****

رامش -به قصد رام- چو بر سرش می پرید

آن دیو نابه گه رخ اندام می نمود

با پنجه ی پلید خود آن مرغ نیک را

حتی ز سایه افکنی اش نیز می زدود

*****

چون کار می گذشت به گوشش گلایه گون

با صد هزار مکر و لبی پر ز پند مرگ

می خواند قصه ها که: "منم آنکه سعی کرد

رامش به تور افگندت وآورد به ارگ"

*****

چون چرخ بومرنگ هزاران هزار بار

دستان دیو از بر و رویش گذار داشت

یک دم نشد به فهم شود جانش شعله ور!

اینست آنچه می شد از او انتظار داشت؟؟

*****

نک گوی زرد روی به سرخاب خون خود

آغشته . همجو رود به انجام می رود

وین روز زخم خورده تن لش خویش را 

بانجا که میش برد -به آرام- می برد

 

کوروش دنیوی

خرداد 1395

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

زشک٬باغ پدری من سلام به همه ی کسانی که می خوانند و می فهمند.
آخرین مطالب
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: