در فلب من...
 
بالا را نگاه کن آسمان همین جاست..!
یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 11:40 ::  نويسنده : Kourosh Donyavi       

سینه ام می سوزد

دلم می خواهد فریاد بزنم: وای خدای من٬چقدر دوستش دارم. اما...      به خارج از "خود من" نگاه می کنم. زندگی مانع گفتن بعضی کلمات است.

خاطره ها خورشیدی هستند ٬ از پسشان وازه ی عمربیداست.

همراه من راه بیراهیست ٬ آغازش دلبستگی بود و پایانش شاید با هم بودن باشد.

حالم در بی حالی٬راستی جان را می سراید ٬ اما گوشی نیست.

دلبستگیم معشوقی پیدا کرده و دلمشغولیم دغدغه ای.

چون برگ پاییز به سمت نسیم او میروم و به اندازه ی "یک زندگی" بر خاک پایش خواهم آمد و خش٬خش٬خش

می نوازم...

صدایم را می شنود دلدارم؟

حس غمگینی است.

او می تواند مرا برهاند٬چرا که جز او معشوقی نمی خواهم.

خدایا سوگند به بندگیت می دهم تو را    سینه هایمان بگشا و دل من و دل او را از "دوست داشتن محض" آنچنان کن که در کلام نگنجد.

 

کوروش دنیوی

90/2/28



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

زشک٬باغ پدری من سلام به همه ی کسانی که می خوانند و می فهمند.
آخرین مطالب
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: